حـضـــرت امـــام مــــــــهـــــــــدی بــن الـحسن ( -عجل الله تعالی فرجه شریف -)


دوازدهمين پيشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان - عجل الله تعالى فرجه - در نيمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامرأ» ديده به جهان گشود. او همنام پيامبر اسلام (م ح م د) و هم كنيه آن حضرت (ابوالقاسم) است. ولى پيشوايان معصوم از ذكر نام اصلى او نهى فرموده‏اند. از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان ، بقية الله است  و مشهورترين آنها «مهدى» مى‏باشد.پدرش، پيشواى يازدهم حضرت امام حسن عسكرى - عليه السلام - و مادرش، بانوى گرامى «نرجس »است كه بنام «ريحانه»، «سوسن» و «صقيل» نيز از او ياد شده است. ميزان فضيلت و معنويست نرجس خاتون تا آن حد، والا بود كه «حكيمه» خواهر امام هادى - عليه السلام - كه خود از بانوان عاليقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خويش، و خود را خدمتگزار او مى‏ناميد.حضرت مهدى دو دوره غيبت داشت: يكى كوتاه مدّت (غيبت صغرى) و ديگرى دراز مدّت (غيبت كبرى). اولى، از هنگام تولد تا پايان دوران نيابت خاصّه ادامه داشته و دومى، با پايان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قيام آن حضرت طول خواهد كشيد.

تولدحضرت مهدى (ع) ازديدگاه علماى اهل سنت

چنانكه توضيح خواهيم داد، اعتقاد به موضوع مهدويت اختصاص به شيعه ندارد، بلكه بر اساس روايات فراوانى كه از پيامبر اكرم (ص) رسيده، علماى اهل سنت نيز اين موضوع را قبول دارند. منتها آنان نوعاً تولد حضرت مهدى را انكار مى‏كنند و مى‏گويند: شخصيتى كه پيامبر اسلام از قيام او خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آينده تولد خواهد يافت!

با اين حال تعداد قابل توجهى از مورخان و محدّثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در كتب خود ذكر كرده و آن را يك واقعيت دانسته‏اند. بعضى از پژوهشگران بيش از صد نفر از آنان را معرفى كرده‏اند.



ديدارحضرت مهدى (ع)

چنانكه در سيره امام حسن عسكرى - عليه السلام - نگاشتيم، از آنجا كه حكومت ستمگر عباسى، به منظور دستیابى به فرزند آن حضرت و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى - عليه السلام  بر اساس طرح دقيق و منظمى كه پيشاپيش، از سوى امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم و حتى شيعيان صورت گرفت. مستندترين گزارش در اين زمينه، از طرف «حكيمه» عمه حضرت عسكرى عليه السلام - رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدى - عليه السلام - بوده است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهانكارى به آن معنا نيست كه بعدها يعنى در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسى آن بزرگوار را نديده بود، بلكه - چنانكه يك نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسكرى نوشتيم - افراد خاصى از شيعيان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مى‏شدند تا به تولد و وجود وى يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند. دانشمندان ما جريان اين ديدارها را به صورت گسترده گزارش كرده‏اند ، ولى شايد مهمترين آنها ديدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى - عليه السلام - با آن حضرت می باشد كه تفصيل آن بدين قرار بوده است:

«حسن بن ايوب بن نوح» مى‏گويد: ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسكرى - عليه السلام - رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد (يكى از وكلاى بعدى امام زمان) بپا خاست و عرض كرد: مى‏خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. كسى بيرون نرفت و مدتى گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او بپا خاست. حضرت فرمود: مى‏خواهيد به شما بگويم كه براى چه به اينجا آمده‏ايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براى اين به اينجا آمده‏ايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلى. در اين هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه كه شبيه‏ترين مردم به امام عسكرى - عليه السلام - بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود: «اين، امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مى‏شويد و دينتان تباه مى‏گردد...»



علل سياسى - اجتماعى غيبت

شكى نيست كه رهبرى پيشوايان الهى به منظور هدايت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و اين امر در صورتى ميّسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از اين هدايت الهى را داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسمانى در بين مردم ثمرى نخواهد داشت. متأسفانه فشارها كه بويژه از زمان امام جواد - عليه السلام - به بعد بر امامان وارد شد، و محدوديتهاى فوق العاده‏اى كه برقرار گرديد - به طورى كه فعاليتهاى امام يازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانيد - نشان داد كه زمينه مساعد جهت بهره مندى از هدايتها و راهبريهاى امامان در جامعه (در حدّ نصاب لازم) وجود ندارد. ازينرو حكمت الهى اقتضا كرد كه پيشواى دوازدهم، كه خواهيم گفت، غيبت اختيار كند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آيد. البته همه اسرار غيبت بر ما روشن نيست ولى شايد نكته‏اى كه گفتيم رمز اساسى غيبت باشد. در روايات ما، در زمينه علل و اسباب غيبت، روى سه موضوع تكيه شده است:

الف - آزمايش مردم‏ چنانكه مى‏دانيم يكى از سنتهاى ثابت الهى، آزمايش بندگان و انتخاب صالحان و گزينش پاكان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمايش است تا بندگان از اين راه در پرتو ايمان و صبر و تسليم خويش در پيروى از اوامر خداوند تربيت يافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد. در اثر غيبت حضرت مهدى، مردم آزمايش مى‏شوند: گروهى كه ايمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مى‏شود و دستخوش شك و ترديد مى‏گردند و كسانى كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ايستادگى در برابر شدائد، پخته‏تر و شايسته‏ تر مى‏گردند و به درجات بلندى از اجرا و پاداش الهى نائل مى‏گردند. امام موسى بن جعفر - عليه السلام - فرمود: هنگامى كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقيده خويش بر مى‏گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش مى‏كند...از سخنان پيشوايان اسلام بر مى‏آيد كه آزمايش به وسيله غيبت حضرت مهدى، از سخت‏ترين آزمايشهاى الهى است. و اين سختى از دو جهت است:  1- از جهت اصل غيبت، كه چون بسيار طولانى مى‏شود بسيارى از مردم دستخوش شك و ترديد مى‏گردند. برخى در اصل تولد و برخى ديگر در دوام عمر آن حضرت شك مى‏كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عميق، كسى بر ايمان و عقيده به امامت آن حضرت باقى نمى‏ماند. پيامبر اسلام ضمن حديث مفصلى مى‏فرمايد: مهدى از ديده شيعيان و پيروانش غايب مى‏شود و جز كسانى كه خداوند دلهاى آنان را جهت ايمان، شايسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمى‏مانند  2- از نظر سختيها و فشارها و پيش آمدهاى ناگوار كه در دوران غيبت رخ مى‏دهد و مردم را دگرگون مى‏سازد، به طورى كه حفظ ايمان و استقامت در دين، كارى سخت دشوار مى‏گردد و ايمان مردم در معرض مخاطرات شديد قرار مى‏گيرد.ب - حفظ جان امام خداوند، به وسيله غيبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زيرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در ميان مردم ظاهر مى‏شد، او را مى‏كشتند بر اين اساس اگر پيش از موعد مناسب نيز ظاهر شود، باز جان او به خطر مى‏افتد و به انجام مأموريت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمى‏گردد. «زراره»، يكى از ياران امام صادق - عليه السلام - مى‏گويد: امام صادق - عليه السلام - فرمود: امام منتظر، پيش از قيام خويش مدّتى از چشمها غايت خواهد شد. عرض كردم: چرا؟ فرمود: بر جان خويش بيمناك خواهد بود .

ج - آزادى از يوغ بيعت با طاغوتهاى زمان پيشواى دوازدهم، هيچ رژيمى را، حتى از روى تقيه، به رسميّت نشناخته و نمى‏شناسد. او مأمور به تقيه از هيچ حاكم و سلطانى نيست و تحت حكومت و سلطنت هيچ ستمگرى در نيامده و در نخواهد آمد، چرا كه مطابق وظيفه خود عمل مى‏كند و دين خدا را به طور كامل و بى هيچ پرده پوشى و بيم و ملاحظه‏اى اجرا مى‏كند. بنابراين جاى هيچ عهد و ميثاق و بيعت با كسى و مراعات و ملاحظه نسبت به ديگران باقى نمى‏ماند. «حسن بن فضّال» مى‏گويد: امام هشتم فرمود: گويى شيعيانم را مى‏بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكرى) در جستجوى امام خود، همه جا را مى‏گردند اما او را نمى‏يابند. عرض كردم: چرا غايب مى‏شود؟ فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام مى‏كند، بيعت كسى در گردن وى نباشد.



غيبت صغرى و كبرى

چنانكه گفتيم، غيبت امام مهدى به دو دوره تقسيم مى‏شود: «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى». غيبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعنى حدود 69 سال بود. در دوران غيبت صغرى، ارتباط شيعيان با امام بكلى قطع نبود و آنان، به گونه‏اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند. توضيح آنكه: در طول اين مدّت، افراد مشخصى به عنوان «نايب خاص» با حضرت در تماس بودند و شيعيان مى‏توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتى گاه به ديدار امام نائل شوند. ازينرو مى‏توان گفت در اين مدّت، امام، هم غايب بود و هم نبود. اين دوره را مى‏توان دوران آماده سازى شيعيان براى غيبت كبرى دانست كه طى آن، ارتباط شيعيان با امام، حتى در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعنى فقهاى واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند. اگر غيبت كبرى يكباره و ناگهان رخ مى‏داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازيهاى مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغرى، بتدريج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد. همچنين امكان ارتباط نايبان خاص با امام در دوران غيبت صغرى، و نيز شرفيابى برخى از شيعيان به محضر آن حضرت در اين دوره، مسئله ولادت و حيات آن حضرت را بيشتر تثبيت كرد. با سپرى شدن دوره غيبت صغرى، غيبت كبرى و دراز مدّت امام آغاز گرديد كه تاكنون نيز ادامه دارد و پس از اين نيز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قيام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت. غيبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پيش از تولد او توسط امامان قبلى، پيشگويى شده و از همان زمان توسط راويان و محدثان، حفظ و نقل و در كتابهاى حديث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حديث در اين زمينه اكتفا مى‏كنيم: 1 - امير مؤمنان - عليه السلام - فرمود: غايب ما، دو غيبت خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود. در دوران غيبت او، تنها كسانى در اعتقاد به امامتش پايدار مى‏مانند كه داراى يقينى استوار و معرفتى كامل باشند2 - امام باقر - عليه السلام - فرمود: قائم دو غيبت خواهد داشت كه در يكى از آن دو: خواهند گفت: او مرده است...3 - ابوبصير مى‏گويد، به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: امام باقر مى‏فرمود: قائم آل محمد (ص) دو غيبت خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود. امام صادق - عليه السلام - فرمود: بلى، چنين است...4 - حضرت صادق - عليه السلام - فرمود: امام قائم دو غيبت خواهد داشت: يكى كوتاه مدّت و ديگرى دراز مدّت...

سير تاريخ، صحت اين پيشگوييها را تأييد كرد و همچنانكه پيشوايان قبلى فرموده بودند، غيبتهاى دو گانه امام عينيّت يافت.



نواب خاص

نايبان خاص حضرت مهدى در دوران غيبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماى پارسا و بزرگ شيعه بودند كه «نوّاب اربعه» ناميده شده‏اند. اينان به ترتيب زمانى عبارت بودند از:

1 - ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمرى،

2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمرى،

3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى،

4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.

البته امام زمان - عليه السلام - وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربايجان، نيشابور و... داشت كه يا به وسيله اين چهار نفر، كه در رأس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند  و از سوى امام در مورد آنان «توقيع» هايى صادر مى‏شده است. و يا - آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده‏اند - سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عامّ و مطلق بوده ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشته‏اندمانند: محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليسع ، محمد بن ابراهيم بن مهزيار ، حاجز بن يزيد، محمد بن صالح ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى

1 - ابو عَمروعثمان بن سعيد عَمرى

عثمان بن سعيد از قبيله بنى اسد بود و به مناسبت سكونت در شهر سامرّأ، «عسكرى» نيز ناميده مى‏شد. در محافل شيعه از او به نام «سمّان» (= روغن فروش) ياد مى‏شد، زيرا به منظور استتار فعاليتهاى سياسى، روغن فروشى مى‏كرد و اموال متعلق به امام را، كه شيعيان به وى تحويل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى مى‏رساند. او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. گفتنى است كه عثمان بن سعيد قبلاً نيز از وكلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى - عليهما السلام - بوده است. «احمد بن اسحاق» كه خود از بزرگان شيعه مى‏باشد، مى‏گويد: روزى به محضر امام هادى رسيدم و عرض كردم: من گاهى غايب و گاهى حاضر و وقتى هم كه حاضرم هميشه نمى‏توانم به حضر شما برسم. سخن چه كسى را بپذيرم و از چه كسى فرمان ببرم؟ امام فرمود: «اين ابو عَمرو (عثمان بن سعيد عَمرى)، فردى امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد،از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند». احمد بن اسحاق مى‏گويد: پس از رحلت امام هادى - عليه السلام - روزى به حضور امام عسكرى - عليه السلام - شرفياب شدم و همان سؤال را تكرار كردم. حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند. پس از رحلت امام عسكرى، مراسم تغسيل و تكفين و خاكسپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد.نيز همو بود كه روزى در حضور جمعى از شيعيان به فرمان امام عسكرى - عليه السلام - و به نمايندگى از طرف آن حضرت، اموالى را كه گروهى از شيعيان يمن اورده بودند، از آنان تحويل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اينكه با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود: گواه باشيد كه عثمان بن سعيد وكيل من است، و پسرش محمد نيز، وكيل پسرم مهدى خواهد بود. (41) همچنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدى كه شرح آن در اوائل اين بخش گذشت -تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخى احتمال داده‏اند او بين سالهاى 260 - 267 در گذشته باشد و برخى ديگر فوت او را در سال 280 دانسته‏اند.

2 - محمد بن عثمان بن سعيد عَمرى

محمد بن عثمان نيز همچون پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شيعيان واز ياران مورد اعتماد امام عسكرى - عليه السلام - بود، چنانكه حضرت در پاسخ شؤال «احمد بن اسحاق» كه به چه كسى مراجعه كند؟ فرمود: عَمرى (عثمان بن سعيد)، و پسرش، هر دو، امين و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من مى‏رسانند، و آنچه به تو بگويند از طرف من مى‏گويند. سخنان آنان را بشنو از آنان پيروى كن، زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين منند.پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غايب توقيعى مبنى بر تسليت وفات او و اعلام نيابت فرزندش «محمد» صادر شد. «عبد الله بن جعفر حِميَرى» مى‏گويد: وقتى كه عثمان بن سعيد در گذشت، نامه‏اى با خطى كه قبلاً امام با آن با ما مكاتبه مى‏كرد، براى ما آمد كه در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعيد) به جاى پدر منصوب شده بود.همچنين امام، ضمن توقيعى در پاسخ سؤالات «اسحاق بن يعقوب»، چنين نوشت: خداوند از عثمان بن سعيد و پدرش، كه قبلاً مى‏زيست، راضى و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وكالت امام زمان بود و در طول اين مدّت، وكلاى محلّى و منطقه‏اى را سازماندهى و بر فعاليتشان نظارت مى‏كرد و به اداره امور شيعيان اشتغال داشت. توقيع‏هاى متعددى از ناحيه امام صادر، و توسط او به ديگران رسيد. او سرانجام در سال 304 يا 305 درگذشت.او پيش از مرگ، از تاريخ وفات خود خبر داد، و دقيقاً در همان تاريخى كه گفته بود، در گذشت.

3 - ابو القاسم حسين بن روح نوبختى

در روزهاى آخر عمر ابو جعفر، گروهى از بزرگان شيعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنيا رفتم، به امر امام، جانشين من و نايب امام «ابو القاسم حسين بن روح نوبختى» خواهد بود. به او مراجعه كنيد و در كارهايتان به اواعتماد نماييد. حسين بن روح، از دستياران نزديك نايب دوم بود و عَمرى از مدتها پيش، براى تثبيت امر نيابت او زمينه سازى مى‏كرد و شيعيان را جهت تحويل اموال، به او ارجاع مى‏داد و او، رابط بين عثمان بن سعيد و شيعيان بود.حسين بن روح، كتابى در فقه شيعه به نام «التأديب» تأليف كرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در يك مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شيعه است.بعضى از معاصرين او، عقل و هوش و درايت وى را تحسين كرده و مى‏گفتند: به تصديق موافق و مخالف، حسين بن روح از عاقلترين مردم روزگار است. نوبختى در دوران حكومت «مقتدر»، خليفه عباسى، به مدت پنج سال به زندان افتاد و در سال 317 آزاد شد. و سرانجام، بعد از بيست و يك سال فعاليّت و سفارت، در سال 326 چشم از جهان فرو بست.

4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى

به فرمان امام عصر (ع) وبا وصيت و معرفى نوبختى، پس از حسين بن روح، على بن محمد سمرى منصب نيابت خاص و اداره امور شيعيان را عهده دار گرديد. سمرى از اصحاب و ياران امام عسكرى - عليه السلام - بوده است. او تا سال 329 كه ديده از جهان فرو بست، مسئوليت نيابت و وكالت خاص را به عهده داشت. چند روز پيش از وفات او توقيعى از ناحيه امام به اين مضمون خطاب به وى صادر شد: اى على بن محمد سمرى! خداوند در سوك فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا كند. تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت. كارهايت را مرتب كن و هيچ كس را به جانشينى خويش مگمار. دوران غيبت كامل فرا رسيده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم كرد و ظهور من پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمين ازستم خواهد بود. افرادى نزد شيعيان من مدّعى مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نايب خاص) خواهند شد. آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج «سفيانى» و «صيحه آسمانى»  چنين ادعايى بكند، دروغگو و افترا زننده است و هيچ حركت و نيرويى جز به خداوند عظيم نيست.در ششمين روز پس از صدور توقيع، ابو الحسن سمرى از دنيا رفت. پيش از مرگش از وى پرسيدند: نايب بعد از تو كيست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم كسى را معرفى كنم. با در گذشت ابو الحسن سمرى دوره جديدى در تاريخ شيعه آغاز گرديد كه به دوران غيبت كبرى معروف است و ما در صفحات آينده پيرامون آن بحث خواهيم كرد.

وظايف وفعاليتهاى اساسى نوّاب خاص

انتخاب نواب خاص از سوى امام دوزدهم، در واقع ادامه و توسعه فعاليت شبكه ارتباطى «وكالت» بود كه گفتيم از زمان پيشواى نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادى و امام عسكرى - عليهما السلام - گسترش چشمگيرى يافته بود، و اينك در زمان امام قائم به اوج رسيده بود. وظايف و فعاليتهاى اساسى نوّاب خاص را مى‏توان در چند مورد زير خلاصه كرد: 1- پنهان داشتن نام و مكان امام 2 - سازماندهى وكلا 3 - اخذ و توزيع اموال متعلق به امام 4 - پاسخگويى به سؤالات فقهى و مشكلات عقيدتى 5- مبارزه با مدّعيان دروغين نيابت



غيبت كبرى

چنانكه گفتيم، با در گذشت چهارمين نايب خاص امام دوازدهم، دوران غيبت كبرى آغاز گرديد. در اين دوره، علماى واجد شرائط، از سوى امام زمان نيابت عامّه دارند ، نيابت خاصّه عبارت از اين است كه امام، شخص خاصى را با اسم و رسم معرفى كند و نايب خود قرار دهد، ولى نيابت عامه هرفردى كه آن ضابطه با او تطبيق كند، نايب شناخته شود و به نيابت از امام، در امر دين و دنيا، مرجع شيعيان باشد. امامان معصوم، به ويژه حضرت حجة بن الحسن المهدى - عجل الله تعالى فرجه - در روايات متعددى اين شرائط را بيان فرموده و مسلمانان را در دوران غيبت كبرى موظف كرده‏اند كه به واجدان شرائط مزبور رجوع نموده و طبق دستو آنان عمل كنند. پاره‏اى از اين روايات را ذيلاً از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرانيم: 1 - «عُمَر بن حنظله» مى‏گويد: از امام صادق - عليه السلام - پرسيدم: اگر بين دو نفر از شيعيان بر سر قرض يا ارث اختلافى پيش آيد و به حكومت و قضات (وقت) مراجعه كنند آيا اين كار جايز است؟ امام فرمود: هر كس در مورد حق يا باطل به آنان مراجعه كند، در حقيقت به طاغوت مراجعه كرده و هر چه را به حكم آنان بگيرد، به طور حرام گرفته است، هرچند حق ثابت او باشد، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته كه خداوند امر كرده است به او كفر ورزند، و انكار كنند، چنانكه مى ‏فرمايد: يُريدُونَ أن يَتَحاكَمُواالَى الطّاغوتِ وَقَد أُمِرُوا أن يَكفُرُوا بِهِ: «مى‏خواهند طاغوت را به داورى بطلبند در حالى كه به آنان دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند». پرسيدم: پس چه بايد بكنند؟ فرمود: بايد نگاه كنند ببينند چه كسى از شما حديث ما را روايت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است، او را به عنوان حاكم و صاحب رأى بپذيرند، زيرا من او را حاكم بر شما قرار داده‏ام. اگر او بر اساس حكم ما حكم نمايد و كسى از او نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده و كسى كه ما را رد كند، خدا را ردّ كرده است و اين، به منزله شرك ورزيدن به خداى متعال است... اين فرمان امام صادق - عليه السلام - يك فرمان كلى و عمومى است و مفاد آن شامل همه فقهاى واجد شرائط مى‏شوددر صورتى كه امام راضى نشود در يك اختلاف جزئى به قضات حكومت طاغوتى مراجعه شود، مسلّماً راضى نخواهد بود ساير امور مسلمانان زير نظر ستمگران باشد بلكه اداره اين امور را زير نظر فقهاى عادل مسلمان قرار داده است.

2 - اسحاق بن يعقوب مى‏گويد: از محمد بن عثمان (دومين نايب خاص حضرت مهدى) خواستم نامه‏ام را به پيشگاه امام برساند. در آن نامه مسائل مشكلى كه داشتم پرسيده بودم. امام با خط خود جواب نوشته بود. از جمله سؤالاتم اين بود كه در پيشامدها در عصر غيبت به چه كسى مراجعه كنم در پاسخ اين سؤال فرموده بود: و امّا در حوادثى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا (بر شما) هستم. با آنكه اسحاق بن يعقوب در اين نامه در مورد وظيفه خو سؤال كرده، ولى امام به صورت عمومى پاسخ داده و وظيفه همه شيعيان را معيّن نموده است.

 


مهدی (ع) در منابع شيعه

اخبار و روايات فراوانى از پيامبر اسلام و هر يك از امامان - عليهم السلام - درباره تولد، غيبت، ظهور و قيام جهانى و ساير ويژگيهاى حضرت مهدى نقل شده و در واقع سالها پيش از تولد آن حضرت، خصوصيات و ويژگيهاى او - از قبيل اينكه: او از خاندان پيامبر (ص)، از فرزندان فاطمه - عليها السلام - و از نسل حسين - عليه السلام - است و با قيام جهانى خويش زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد - پيشگويى شده است. تعداد اين روايات به حدى فراوان است كه درباره كمتر موضوعى از موضوعات اسلامى اين اندازه حديث وارد شده است. دراينجا بى مناسبت نيست ياد آورى كنيم: با آنكه عصر هر يك از ائمه و يژگيهايى داشته و توجه آن بزرگواران قاعدتاً معطوف به مسائل و موضوعات حادّ روز بوده، امّا در عين حال، موضوع حضرت مهدى - عج الله تعالى فرجه الشريف - همواره مورد نظر آنان بوده و به مناسبتهاى گوناگون بيانات و پيشگوييهاى فراوانى نموده‏اند كه ذيلاً به عنوان نمونه آمارى اجمالى از احاديثى كه از ائمه در اين زمينه رسيده از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرانيم:

1 - امير مؤمنان - عليه السلام - 51 حديث، 2 - امام حسن - عليه السلام - 5 حديث، 3 - امام حسين - عليه السلام - 14 حديث، 4 - امام زين العابدين - عليه السلام - 11 حديث، 5 - امام باقر - عليه السلام - 63 حديث، 6 - امام صادق - عليه السلام - 124 حديث، 7 - امام موسى بن جعفر - عليه السلام - 6 حديث، 8 - امام رضا - عليه السلام - 19 حديث،

9 - امام جواد - عليه السلام - 6 حديث، 10 - امام هادى - عليه السلام - 6 حديث، 11- امام حسن عسكرى - عليه السلام - 22 حديث. به عنوان نمونه به نقل چند حديث اكتفا مى‏كنيم: امير مؤمنان - عليه السلام - مى‏فرمايد: پيامبر اسلامى فرمود: عمر جهان به پايان نمى‏رسد مگر آنكه مردى از نسل حسين امور امّت مرا در دست مى‏گيرد و دنيا را پر از عدل مى‏كند همچنانكه پر از ظلم شده است. از امير مؤمنان - عليه السلام - در «نهج البلاغه» سخنان متعددى در اين زمينه نقل شده است.از آن جمله مى‏فرمايد: دنيا، همچون شتر چموشى كه از دوشيدن شيرش جلوگيرى مى‏كند (و به سراغ بچه‏اش مى‏رود) پس از چموشى، به ما روى مى‏آورد. خداوند مى‏فرمايد: «ما مى‏خواهيم به مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم»- حسين بن على - عليه السلام - مى‏فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى مانده باشد، خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا آنكه مردى از نسل من قيام مى‏كند و دنيا را پر از عدل و داد مى‏كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. از رسول خدا شنيدم چنين مى‏فرمود. امام جواد - عليه السلام - به عبد العظيم حسنى - س - فرمود: قائم ما همان مهدى منتظّر است كه در زمان غيبت بايد در انتظارش بود و در زمان ظهور بايد اطاعتش نمود. او سومين فرزند من خواهد بود. سوگند به آن خدايى كه محمد را به پيامبرى برگزيد و امامت را ويژه ما خاندان قرار داد، اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را طولانى مى‏گرداند تا مهدى ظاهر شود و زمين را از عدل و داد پر كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. خداوند متعال كار وى را يك شبه اصلاح مى‏كند، چنانكه كار موسى كليم الله را در يك شب اصلاح فرمود: او رفت تا براى همسرش آتش بياورد اما با منصب نبوت و رسالت برگشت. امام جواد سپس فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما، انتظار ظهور و قيام اوست.  كتابهايى كه پيش از تولد مهدى (ع) درباره او تأليف شده است موضوع غيبت و قيام حضرت مهدى در اسلام به قدرى قطعى و مسلّم بوده كه كتابهاى متعددى درباره آن تأليف شده و تاريخ نگارش بعضى از آنها سالها پيش از تولد حضرت بوده است. مثلاً 0حسن بن محبوب زراد» (م 224)، يكى از محدثان و مصنفان موثق شيعه، كتاب «المشيخ » را يكصد سال قبل از غيبت كبرى نوشته و اخبار مربوط به غيبت امام مهدى را در آن نقل كرده است. مرحوم طبرسى مى‏نويسد: محدثان شيعه در زمان امام باقر و امام صدق - عليهما السلام - اخبار غيبت را در تأليفات خويش آورده‏اند. دراین جا به همین اندازه اکتفا خواهیم کرد



مهدى (ع) درمنابع اهل سنت

چنانكه قبلاً اشاره كرديم، مهدويت و اعتقاد به وجود مهدى - عجل الله عالى فرجه - و ظهور او، اختصاص به مذهب تشيّع ندارد، بلكه محدثان بزرگ اهل سنت نيز احاديث مربوط به آن حضرت از از طريق گروه بسيارى از صحابه و تابعين در كتابهاى خويش نقل كرده‏اند، به طوريكه گذشته از كتب شيعه، كتب و آثار ديگر مذهب اسلامى (حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى) نيز از روايات نبوى كه درباره مهدى و ظهور او رسيده، سرشار است. بر اساس پژوهش برخى از محققان بزرگ، محدثان اهل سنت احاديث مربوط به حضرت مهدى را از 33 نفر از صحابه پيامبر اسلام در كتب خود نقل كرده‏اند ؛ تعداد 106 نفر از مشاهير علماى بزرگ اهل سنت، اخبار ظهور امام غايب را در كتابهاى خود آورده‏اندو32  نفر از آنان مستقلاً درباره حضرت مهدى كتاب نوشته‏اند.«مسند احمد حنبل»(متوفاى 241 هجرى) و «صحيح بخارى» (متوفاى 256 هجرى) از جمله كتب مشهور اهل سنت است كه قبل از تولد امام قائم - عجل الله تعالى فرجه - نوشته شده و احاديث مربوط به آن حضرت در آنها نقل شده است. از جمله احاديثى كه «احمد حنبل» نقل كرده اين حديث است: پيامبر اسلام (ص) فرمود: «اگر از عمر جهان جز يك روز باقى نماند، خداوند حتماً در آن روز شخصى از ما - خاندان - را بر مى‏انگيزدو او جهان را پر از عدل و داد مى‏كند هم چنانكه پراز ظلم شده باشد. احاديث نبوى پيرامون حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - و صفات و علائم ايشان در كتابها و منابع قديم اهل سنت به قدرى زياد است كه دانشمندان علم حديث و حافظان بزرگ سنّى، احاديث مربوط به مهدى را «متواتر» دانسته‏اند. بر اساس يك بررسى اجمالى، تعداد 17 نفر از دانشمندان بزرگ اهل سنت، به «متواتر» بودن احاديث مهدى در كتابهاى خود، تصريح كرده‏اند. علامه «شوكانى» در خصوص اثبات تواتر اين روايات، كتابى به نام «التوضيح فى تواتر ما جأ فى المنتظر والدّجال و المسبح» تأليف كرده است.بى مناسبت نيست در اينجا، به عنوان نمونه، سخنان چند تن از مشاهير علماى سنّى را در اين زمينه از نظر خوانندگان محترم بگذارانيم: 1 - «شوكانى» در كتاب ياد شده، پس از نقل احاديث مربوط به حضرت مهدى مى‏گويد: همه احاديثى كه آورديم، به حدّ تواتر مى‏رسد، چنانكه بر مطلّعان پوشيده نيست. بنابر اين با توجه به همه احاديثى كه نقل كرديم، مسلّم شد كه احاديث منقول درباره مهدى منتظر، متواتر است... آنچه گفته شد براى كسانيكه ذره‏اى ايمان و اندكى انصاف دارند، كافى به نظر مى‏رسد2 - حافظ  ابو عبد الله گنجى شافعى (متوفاى 658 ه'. ق) در كتاب «البيان فى أخبار صاحب الزمان» (باب 11) مى‏گويد: «احديث پيامبر اكرم (ص) درباره مهدى، به دليل راويان بسيارى كه دارد، به حدّ تواتر رسيده است».

3 - حافظ مشهور «ابن حجر عسقلانى شافعى» (متوفاى 852 ه'. ق) در كتاب «فتح البارى‏ كه در شرح «صحيح بخارى» نوشته است، مى‏گويد: «احاديث متواترى وجود دارد حاكى از اينكه: مهدى، از اين امّت است و عيسى - عليه السلام - از آسمان فرود آمده و پشت سر وى نماز خواهد گزارد».در ميان دانشمندان گذشته و امروز مشهور است كه در آخر الزمان به حتم و يقيم مردى از اهل بيت پيامبر كه نام او مهدى است، ظهور خواهد كرد. او بر همه كشورهاى اسلامى تسلّط خواهد يافت. مسلمانان، همه پيرو او خواهند شد، او در ميان آنان به عدالت رفتار مى‏كند، و دين را قوّ مى‏بخشد. آنگاه دجّال پيدا مى‏شود. عيساى مسيح از آسمان فرود مى‏آيد و دجّال را مى‏كشد، يا با مهدى در كشتن دجّال همكارى مى‏كند. سخنان و احاديث پيامبر را درباره مهدى، جماعتى از نيكان اصحاب پيامبر روايت كرده‏اند. محدّثان بزرگى مانند: ابو داود، ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابو يعلى، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نيشابورى آن احاديث را در كتابهاى خود نقل كرده‏اند. ابن ابى الحديد يكى از متتبع‏ترين علماى اهل سنت، در اين زمنيه مى‏نويسد: «تمامى فرق اسلامى، اتفاق نظر دارند كه عمر دنيا و تكليف (بشر به اجرا احكام الهى)، پايان نمى‏پذيرد مگر پس از ظهور مهدى»



بيانيه رابطة العالم الاسلامى

اين بخش را با نقل بيانيّه رسمى «رابطة العالم الاسلامى»»، كه از بزگرتين مراكز و هابيّت بوده و مقرّ ان در مكه است، به عنوان يك سند زنده بر اعتقاد عموم مسلمانان به موضوع مهدويّت به پايان مى‏بريم. يكى از جهات اهميّت اين بيانيه اين است كه نشان مى‏دهد: تندروترين گروهها در ضديت با شيعه - يعنى وهابيان - نيز اين موضوع را پذيرفته‏اند، نه تنها پذيرفته‏اند بلكه به طور جدّى از آن دفاع مى‏كنند و آن را از عقايد قطعى و مسلّم اسلامى مى‏شمارند و انى، به خاطر كثرت دلائل و اسناد اين موضوع است. به علاوه اين مركز، به عنوان يك مركز جهانى و روابط بين ملل اسلامى فعاليّت مى‏كند.

در هر صورت در سال 1976 م شخصى به نام «ابو محمد» از كشور «كنيا» سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر از «رابطة العالم الاسلامى»» كرده است. دبير كل اين مركز در پاسخى كه براى او فرستاده، ضمن ياد آورى اين نكته كه «ابن تيميه» (مؤسس مذهب و هابيّت) نيز احاديث مربوط به مهدى را پذيرفته، متن رساله كوتاهى را كه پنج تن از علماى معروف كنونى حجاز در اين زمينه تهيه كرده‏اند، براى او ارسال داشته است. در اين رساله پس از ذكر نام حضرت مهدى و محل ظهور او يعنى مكّه چنين آمده است: به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم، خداوند به وسيله او (مهدى) جهان را پر از عدل و داد مى‏كند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. او آخرين خلفاى راشدين دوازده گانه است كه پيامبر در كتب صحاح از آنها خبر داده است. احاديث مربوط به مهدى را بسيارى از صحابه پيامبر نقل كرده‏اند. از آن جمله: عثمان بن عفان، على بن أبى طالب، طلحة بن عبيد الله، عبد الرحمان بن عوف، عبدالله بن عباس، عمار بن ياسر، عبد الله بن مسعود، ابو سعيد خُدرى، ثوبان، قرة بن اياس مزنى، عبدالله بن حارث، ابو هريره، حذيفة بن يمان، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالك، عمران بن حصين وام سلمه. سپس اضافه مى‏كند:

هم احاديث ياد شده در بالا كه از پيامبر نقل شده و هم گواهى صحابه كه در اينا در حكم حديث است، در بسيارى از كتب معروف اسلامى و متون اصلى حديث پيامبر (ص) اعم از سنن و معاجم و مسانيد آمده است. از جمله:

سنن: .بى داود، ترمذى، ابن ماجه، ابن عمر الدانى ؛ مسانيد: احمد، أبى يَعلى‏، بزّاز؛ صحيح حاكم؛ معاجم: طبرانى و رويانى و دار قُطنى و ابو نُعَيم د كتاب «اخبار المهدى» و خطيب بغدادى در «تاريخ بغداد» و ابن عساكر در «تاريخ دمشق» و غير اينها. بعد اضافه مى‏كند: بعضى از دانشمندان اسلامى كتب خاصى در اين زمينه تأليف كرده‏اند.از جمله:

ابو نعمى: كتاب «اخبار المهدى»»، ابن حجر هيتمى: «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظَر»، شوكانى: «التوضيح فى تواتر ماجأ فى المنتظر و الدجّال و المسيح»، ادريس عراقى مغربى: «المهدى»»، ابو العباس بن عبد المؤمن مغربى: «الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون». آخرين كسى كه در اين زمينه بحث مشروحى نگاشته رئيس دانشگاه اسلامى مدينه است كه در چندين شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است. عدّه‏اى از بزرگان و دانشمندان اسلام، از قديم و جديد، در نوشته‏هاى خود تصريح كرده‏اند كه احاديث رسيده در زمينه مهدى در حدّ «تواتر» است (و به هيچ وجه قابل انكار نيست). از جمله: سخاوى در كتاب «فتح المغيث»، محمد بن احمد سفاوينى در كتاب «شرح العقيدة»، ابو الحسن ابرى در «مناقب الشافعى»»، ابن تيميه در فتاوايش، سيوطى در «الحاوى»، ادريس عراقى مغربى در كتابى كه پيرامون «مهدى» تأليف كرده، شوكانى در كتاب «التوضيح فى تواتر ما جأ فى المنتظَر...»، محمد بن جعفر كتانيدر كتاب «نظم المتناثر فى الحديث المتواتر» و ابو العباس بن عبد المومن در كتاب «الوهم المكنون...». وبه همین اندازه به معرفی کتب وبیانیه های علمای اهل تسنن اکتفا می نمائیم که ازکنجایش این سایت خارج است معرفی همه آنها

ابن خلدون  و احاديث مهدى

چنانكه ملاحظه شد، اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اهل سنّت، احاديث مربوط به حضرت مهدى را صحيح و مورد قبول مى‏دانند. اما تنى چند، آنها را رد نموده يا مورد تشكيك قرار داده‏اند كه از آن جمله «ابن خلدون» است. وى مى‏گويد: در ميان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پيامبر ظهور مى‏كند و دين را تأييد و عدل و داد را آشكار مى‏سازد، مسلمانان از او پيروى مى‏كنند، وى بر تمام كشورهاى اسلامى تسلّط پيدا مى‏كند، اين شخص مهدى ناميده می شود ظهور دجال و حوادث بعدى كه از مقدمات مسلّم قيامت است، به دنبال قيام او خواهد بود، عيسى فرود مى‏آيد و دجّال را مى‏كشد يا در قتل دجّال او را يارى می كند و عيسى پشت سر او نماز مى‏خواند... گروهى از پيشوايان حديث، مانند: ترمذى، ابو داود، بزّاز، ابن ماجه، حاكم، طبرانى، ابو يَعلى‏ احاديث مربوط به مهدى را در كتابهاى خود به نقل از گروهى از صحابه مانند: على، ابن عباس، عبد الله بن عمر، طلحه، عبد الله بن مسعود، ابو هريره، أنس، ابو سعيد خُدرى، أُمّ حبيبه، أُمّ سلمه، ثوبان، قرّة بن اًياس، على هلالى، عبد الله بن حارث، آورده‏اند. ولى چه بسا منكران اين احاديث، در سند آنها مناقشه كنند در ميان دانشمندان اهل حديث معروف است كه «جَرح» بر «تعديل»  مقدّم است. بنابراين اگر ما، در بعضى از راويان اين احاديث نقطه ظعفى از قبيل: غفلت، كم حافظگى، ضعف يا انحراف عقيده يافتيم، اصل حديث از درجه اعتبار ساقط مى‏شود...وى آنگاه به نقل تعدادى از اين احاديث و بررسى وضع راويان آنها پرداخته و برخى از آنها را غير موثق اعلام نموده و اضافه مى‏كند: اين است مجموع احاديثى كه پيشوايان حديث درباره مهدى و قيام او در آخر الزمان نقل كرده‏اند و چنانكه ملاحظه كرديد، همه آنها جز مقدار بسيار كمى مخدوش است. اين بود خلاصه و فشرده نظريه ابن خلدون درباره احاديث مربوط به مهدى منتظر - عجل الله تعالى فرجه -. دانشمندان صاحبنظر و متخصصان علم حديث اعم از شيعه وسنى، سخنان وى را با دلائل روشن رد كرده و آن را بى پايه دانسته‏اند. (ولى ما، در اينجا به عنوان نمونه خلاصه سخنان «شيخ عبد المحسن عباد»، استاد و رئيس دانشگاه  مدينه را نقل مى‏كنيم: وى در كنفرانسى زير عنوان «عقيدة أهل السنّة والأثر فى المهدى المنتظَر»، در ردّ نظريه ابن خلدون چنين مى‏گويد: الف - اگر ابراز شك و ترديد در مورد احاديث مهدى از طرف شخصى حديث شناس بود، يك لغزش به شمار مى‏رفت،چه رسد به مورّخانى كه اهل تخصّص درعلم حديث نيستند. چه خوب گفته است «شيخ احمد شاكر»: ابن خلدون چيزى را دنبال كرده است كه به آن آگاهى ندارد و وارد ميدانى شده است كه مرد آن نيست. او در فصلى كه در مقدمه خود به مهدى اختصاص داده، پريشان گويى عجيبى كرده و مرتكب اشتباهات روشنى شده است. اصولاً او متوجه نشده است كه مقصود محدثان از اين جمله كه: «جرح بر تعديل مقدّم است» چيست؟ ب - وى در آغاز فضل مربوط به مهدى اعتراف كرده است كه: در ميان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پيامبر ظهور مى‏كند با اعتراف به اينكه موضوع قيام مهدى در ميان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار امرى مشهور و مورد قبول بوده و هست، آيا صحيح نبود كه او نيز اين عقيده مشهور را مثل ديگران نپذيرد؟ ايا نظريه وى، با وجود اعتراف به اينكه همه مسلمانان برخلاف او عقيده دارند، نوعى كجروى و تك روى نيست؟ آيا همه مسلمانان اشتباه كرده‏اند و فقط ابن خلدون درست فهيمده است اصولاً اين موضوع يك اجتهادى نيست، بلكه يك موضوع نقلى و غيبى است و جايز نيست كسى آن را با هيچ دليلى جز با كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)اثبات كند و دليل مزبور در اينجا نظريه مسلمانان را اثبات مى‏كند و آنان در اين موضوع نقلى داراى تخصص هستند. ج - ابن خلدون پيش از نقد و بررسى اين احاديث مى‏گويد: «اينك ما در اينجا احاديثى را كه در اين باره نقل شده، ذكر مى‏كنيم». و پس از نقل احاديث مى‏گويد: «اين است مجموع احاديثى كه پيشوايان حديث درباره مهدى و قيام او در آخر الزمان نقل كرده‏اند». و در جاى ديگر مى‏گويد: «آنچه محدثان از روايات مهدى نقل كرده‏اند، ما همه را به قدر توان در اينجا آورديم».در حالى كه وى بسيارى از احاديث مهدى را ناگفته گذاشت است، چنانكه اين معنا با مراجعه به كتاب «العرف الوردى فى أخبار المهدى»» تأليف «سيوطى» روشن مى‏گردد. همچنين او از حديثى كه با سند معتبر در كتاب «المناز المنيف» تأليف «ابن قيم» نقل شده، غفلت كرده است. د - ابن خلدون تعدادى از اين احاديث را نقل و به خاطر بعضى از راويان آنها در سند آنها اشكال مى‏كند، در حالى كه راويان ياد شده، كسانى هستند كه «بخارى» و «مسلم» يا حداقل يكى از آنها در صحيح خود از آنها نقل حديث كرده‏اند و دانشمندان در سند آنها ايرادى نكرده‏اند. ه'- ابن خلدون اعتراف مى‏كند كه تعداد كمى از احاديث مربوط به مهدى جاى هيچ نقد و ايرادى از نظر سند ندارد. این بود بیانیه یکی ازدانشمندان اهل سنت که نظریه ابن خلدون به این صورت واضح رد کرده است.



انتظار مهدى و مدعيان مهدويت

به گفته پیامبراکرم(ص) انتظارفرج بهترین عبادت است.همان طورکه بهترین است بایدشخص منتظرمواظب هم باشدکه شیطان اوراگمراه نکندهمان طورکه درتاریخ دیده ایم چه عده ی به انحراف کشیده شده است. نگاهى به تاريخ اسلام نشان مى‏دهد كه در طول زمان، افرادى جاه طلب و سودجو ادعاى مهدويت كرده‏اند، يا گروهى از مردم عوام افرادى را مهدى مى‏پنداشته‏اند. اين امر نشان مى‏دهد كه موضوع مهدويت و اعتقاد به ظهور يك منجى غيبى، در ميان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام يا برخى از نشانه‏هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعيان ياد شده تطبيق مى‏كرده، آنان از اين موضوع سؤ استفاده كرده و خود را مهدى قلمداد نموده‏اند. يا چه بسا خود آنان ادعايى نداشته‏اند لكن برخى از عوام الناس از روى نادانى يا شدّت ستم و بيدادگرى حكومتها يا عجله‏اى كه در ظهور مهدى داشته‏اند، يا به علل ديگر، بدون آنكه در مجموع نشانه‏هاى حضرت دقت كنند، به اشتباه، آنان را مهدى موعود تصور كرده‏اند. به عنوان مثال: گروهى از مسلمانان «محمد بن حنفيه» را چون همنام و همكنيه پيامبر اسلام بوده، مهدى پنداشته و بر اين باور بوده‏اند كه او نمرده است و غايب است و بعداً ظاهر مى‏شود و بر دنيا مسلّط مى‏گردد. گروهى از فرقه اسماعيليه معتقد بودند كه اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - نمرده، بلكه مرگ او از روى مصلحت اعلام شده است و او نمى‏ميرد و همان «قائم» موعود است و قيام مى‏كند و بر دنيا مسلّط مى‏شود.

سيماى حكومت مهدى در آينه قرآن

قرآن كريم در زمينه ظهور و قيام حضرت مهدى - مانند بسيارى از زمينه‏هاى ديگر - بدون انيكه وارد جزئيات شود، به صورت كلى و اصولى بحث كرده است؛ يعين از تشكيل حكومت عدل جهانى، و پيروزى كامل و نهائى صالحان در روى زمين سخن گفته است. اين گونه آيات را مفسران اسلامى، به استناد مدارك حديثى و تفسيرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قيام او دانسته‏اند. ما از مجموع آيات قرآنى كه دانشمندان آنها را ناظر به اين موضوع دانسته‏اند . و صراحت بيشترى دارند، جهت رعايت اختصار، سه آيه را مورد بررسى قرار مى‏دهيم: 1 - وَلقَد كتبنا فِى الزّبُورِ مِن بَعدِ الذّكرِ أنّ الأرضَ يَرِثُها عِبادِىَ‏َ الصّالِحُونَ  «ما، در (كتاب) زبور پس از تورات نوشته‏ايم كه سرانجام، زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد». در توضيح معناى اين آيه ياد آورى مى‏كنيم كه: «ذكر» در اصل به معناى هر چيزى است كه مايه تذكر و ياد آورى باشد ولى در آيه ياد شده به كتاب آسمانى حضرت موسى - عليه السلام - يعنى «تورات» تفسير گرديده است به قرينه اينكه قبل از زبور معرفى شده است. طبق تفسير ديگرى، «ذكر» اشاره به قرآن مجيد است زيرا كه در خود آيات قران اين عنوان به قرآن گفته شده است: اّن هُوَ اّلاّ ذِكرٌ لِلعالَمين (تكوير / 27) بنابراين، كلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آيه چنين خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته‏ايم كه سرانجام، زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد مرحوم شيخ مفيد در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه -، به اين آيه و آيه بعدى كه نقل مى‏كنيم، استناد كرده است. در تفسير اين آيه از امام باقر - عليه السلام - نقل شده است كه فرمود: اين بندگان صالح، همان ياران مهدى در آخر الزمانند مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسير آيه مزبور پس از نقل حديث ياد شده مى‏گويد: حديثى كه شيعه و سنى از پيامبر اسلام(ص)نقل كرده‏اند، بر اين موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى‏گرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگيزد و او جهان را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».اشاره قرآن به پيشگويى حكومت بندگان شايسته خداوند در روى زمين در كتاب تورات و زبور، نشان مى‏دهد كه اين موضوع از چنان اهميتى برخوردار است كه در كتب آسمانى پيامبران پيشين يكى پس از ديگرى مطرح مى‏شده است. جالب توجه اين است كه عين اين موضوع در كتاب «مزامير داود» كه امروز جز كتب عهد قديم (تورات) است و مجموعه‏اى از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاى داود پيامبر - عليه السلام - است، به تعبيرهاى گوناگون به چشم مى‏خورد.از جمله در مزمور 37 مى‏خوانيم: «... شريران منقطع ميشوند، اما متوكلانِ به خداوند وارث زمين خواهند شد، و حال اندك است كه شرير نيست مى‏شود كه هر چند مكانش را استفسار نمايى ناپيدا خواهد بود اما متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد». همچنين در همان مزمور چنين مى‏خوانيم: «... متبركان (خداوند) وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد».

2 - وَنُريدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذينَ استُضعِفُوا فِى الأرضِ ... «وارد كرده‏ايم كه بر مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان (زمين) قرار دهيم» «محمد بن جعفر»، يكى از علويان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قيام كرد. او مى‏گويد: روزى شرح گرفتاريها و فشارهايى را كه با آنها روبرو هستيم، براى مالك بن انس نقل كردم. او گفت: صبر كن تا تأويل آيه: وَنُريدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذين... آشكار گردد.

3 - وَعَدَ اللهُ الّذينَ آمَنُوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنّهُم فِى الأرضِ كَمَا استَخلَفَ الّذين مِن قَبلِهِم وَلَيُمَكّنَنّ لَهُم دينَهُمُ الّذِى ارتَضى‏ لَهُم وَليُبَدِلَنّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً يَعبُدُونَنى لايُشرِكُونَ بِى شَيئاً... «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، وعده داده است كه حتماً آنان را خليفه روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه پيشينيان را خلافت روى زمين بخشيد؛ و دين و آيينى را كه خود براى آنان پسنديده استقرار خواهد بخشيد و بيم و ترس آنان را به ايمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آنچنانكه) مرا مى‏پرستند و چيزى رابراى من شريك قرار نمى‏دهند...». مرحوم «طبرسى» در تفسير اين آيه مى‏گويد: از خاندان پيامبر روايت شده است كه اين آيه درباره آل محمد (ص) نازل شده است. «عيّاشى» از حضرت على بن الحسين - عليه السلام - روايت كرده است كه اين آيه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شيعيان ما خاندان پيامبر هستند. خداوند اين كار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجام مى‏رساند و او مهدى اين امت است. او همان كسى است كه پيامبر(ص)درباره او فرمود: «اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى‏گرداند تا مردى از خاندان من حاكم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمين را از عدل و داد پر مى‏سازد همان گونهكه از ظلم و جور پر شده باشد».



فوايد وجود امام در دوران غيبت

اينك كه بحث ما پيرامون حضرت مهدى به اينجا رسيد، مناسب است كه به يكى از شايعترين پرسشها پيرامون آن حضرت پاسخ گوييم، و آن اين است كه: فايده وجود امام در عصر غيبت چيست؟ به تعبير ديگر: زندگى امام در دوران غيبت يك زندگى خصوصى است نه يك زندگى اجتماعى در نقش يك پيشوا. بنابران وجود مقدس او چه اثر عمومى براى مردم مى‏تواند داشته باشد و مردم چه نوع بهره‏اى مى‏توانند از او ببرند؟ البته بايد توجه داشته باشيم كه غايب بودن امام هرگز به اين معنا نيست كه وجود آن حضرت به يك روح نامرئى يا امواج ناپيدا و رؤيايى و امثال اينها تبديل شده است! بلكه وى يك زندگى طبيعى عينى و خارجى دارد، منتها با عمرى طولانى. آن حضرت در ميان مردم و در دل جامعه‏ها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگى مى‏كند ولى به صورت ناشناس. و فرق بسيار است بين «نامرئى» و «ناشناس». امام صادق - عليه السلام - مى‏فرمود: مردم امام خود را گم مى‏كنند. او در موسم حج حاضر مى‏شود و مردم را مى‏بيند ولى آنان او را نمى‏بينند.

خورشيد پنهان فقط به همین اشاره می کنم که خورشید چه فایده داردوقتی به پشت ابراست بازهم نوری رامی رساند که ما ازآن استفاده می نمائیم

جان جهان طبق احاديث فراوانى كه در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلى است كه دانشمندان ارائه كرده‏اند، در بينش اسلامى، امام، جان جهان است و جهان به وجود او بستگى دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مركزى جهان هستى و «واسطه فيض» بين عالم و آفريدگار عالم است و از اين جهت حضور و غيبت او تفاوتى ندارد. و اگر او - ولو به صورت ناشناس - در جهان نباشد، جهان هستى در هم فرو مى‏ريزد. چنانكه امام صادق - عليه السلام - فرمود: اگر زمين بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مى‏برد. امام چهارم فرمود: در پرتو وجودئ ماست كه خداوند آسمان را از فرو پاشى - جز به اذن او - نگه مى‏دارد. در پرتو وجو ماست كه خداوند زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه مى‏دارد. به واسطه ماست كه خداوند باران نازل مى‏كند و رحمت خود را مى‏گستراند و بركات و نعمتهاى زمين را بيرون مى‏آورد. و اگر آن كس از ما كه در زمين است نبود، زمين اهل خود را فرو مى‏برد.

پاسدارى از آيين خدا امير مومنان - عليه السلام - در يكى از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهى در هر عصر و زمان مى‏گويد: «خدايا چنين است، هرگز روى زمين از قيام كننده‏اى با حجت و دليل، خالى نمى‏ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بيمناك و پنهان، تا دلالئ و اسناد روشن الهى از بين نرود و به فراموشى نگرايد...» با گذشت زمان و آميزش سليقه‏ها و افكار شخصى به مسائل مذهبى و دراز شدن دست مفسده جويان به سوى تعاليم آسمانى، اصالت پاره‏اى از قوانين الهى از دست مى‏رود و دين دستخوش تغييرات زيانبخش مى‏گردد. براى آنکه این ارزش های آسمانی حفظ شود به امام نیاز است.که آنها راحفظ کند که امام چه غایب باشدویانباشد این کار را می کند

اميد بخشى در ميدانهاى نبرد، تمام كوشش سربازان زبده وفداكار معطوف اين امر است كه پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً مى‏كوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا كه برقرار بودن پرچم، مايه دلگرمى سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است. همچنين وجود فرمانده لشگر در مقرّ فرماندهى - هر چند ظاهراً خاموش و ساكت باشد - خون گرم و پر حرارتى در عروق سربازان به گردش در مى‏آورد و آنها را به تلاش بيشتر وا مى‏دارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود، يك لشگر عظيم با كارآيى فوق العاده ،يك مرتبه روحيه خود را مى‏بازد و متلاشى مى‏گردد.ووجودامام برای شیعیان مایه امید است به زندگی وبه این که روزی اسلام جهان بگیرد پروفسور «هانرى كربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوى مى‏گويد: به عقيده من مذهب تشيّع تنها مذهبى است كه رابطه هدايت الهى را ميان خدا و خلق براى هميشه نگهداشته است و به طور مستمر و پيوسته، ولايت را زنده و پا برجا مى‏دارد. مذهب يهود، نبوّت راكه رابطه‏اى است واقعى ميان خدا و عالم انسانى، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد(ص)اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع مى‏كند. همچنين مسيحيان در حضرت مسيح متوقف شده‏اند. اهل سنت از مسمانان نيز در حضرت محمد(ص)توقف كرده و با ختم نبوّت در ايشان، ديگر رابطه‏اى ميان خالق و مخلوق، موجود نمى‏دانند. تنها مذهب تشيّع است كه «نبوّت» را با حضرت محمّد(ص)ختم شده مى‏داند، ولى «ولايت» را كه همان رابطه هدايت و تكميل مى‏باشد، بعد از آن حضرت و براى هميشه زنده مى‏داند آقا مابرای معرفی شما این قطعه را تهیه وترتیب داده ایم ودرکجا که هستی ماراهم ازدعای خیرتان فراموش ننمائید.التماس دعا مولا...


منبع: سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى

 تهیه وترتیب:مدیروبسایت التماس دعا برای دیدن مولا

گزارش تخلف
بعدی