حــضــرت امــــــام حــــــسن الـــــــــعــســــــــــــــکری ( - علــــــــــیه السلام - )
امام عسكرى، يادهمين پيشواى شيعيان، در سال 232 ه'. ق چشم
به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادى - عليه السلام - و مادرش بانوى پارسا و
شايسته، «حُدَيثه»، است كه برخى، از او
بنام «سوسن» ياد كردهاند. اين بانوى گرامى، از زنان نيكو كار و داراى بينش اسلامى
بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكرى - عليه السلام - پناهگاه
و نقطه اتّكاى شيعيان در آن مقطع زمانى بسيار بحرانى و پر اضطراب بود از آنجا كه پيشواى يازدهم به دستور خليفه عباسى
در «سامّرأ»، در محله «عسكر» سكونت (اجبارى) داشت، به همين جهت «عسكرى» ناميده
مىشود
خلفاى معاصر حضرت
امام عسكرى - عليه السلام - در مدت كوتاه امامت خويش با سه
نفر از خلفاى عباسى كه هر يك از ديگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، اين سه تن
عبارتند از: - المعتزّ بالله (252 -
255) - المهتدى الله(255 - 256)
اوضاع سياسى، اجتماعى عصر امام عسكرى (ع)
خلفاى عباسى از هر گونه اِعمال فشار و محدوديت نسبت به
امامان دريغ نمىكردند و اين فشارها در عصر امام جواد و امام هادى و امام عسكرى در
سامّرأ به اوج خود رسيد. شدّت اين فشارها به قدرى بود كه سه پيشواى بزرگ شيعه كه
در مركز حكومت آنها (سامّرأ) مىزيستند، با عمر كوتاهى جام شهادت نوشيدند: امام
جواد در سن 25 سالگى، امام هادى در سن 41 سالگى و امام عسكرى در سن 28 سالگى كه
جمعاً 92 سال مىشود؛ و اين حاكى از شدّت فشارها و صدمات رسيده بر آنها مىباشد.
ولى در اين ميان، فشارها و محدوديتهاى زمان امام حسن عسكرى، به دو علّت، از دو
پيشواى ديگر بيشتر بود:
1 - در زمان امام عسكرى - عليه السلام - شيعه به صورت يك
قدرت عظيم در عراق درآمده بود و همه مردم مىدانستند كه اين گروه به خلفاى وقت
معترض بوده و حكومت هيچ يك از عباسيان را مشروع و قانونى نمىداند، بلكه معتقد است
امامت الهى در فرزندان على - عليه السلام - باقى است، و در آن زمان شخصيت ممتاز
اين خانواده امام حسن عسكرى - عليه السلام - بود. گواه قدرت شيعيان، اعتراف «عبيد،
وزير «معتمد» عباسى، به اين موضوع است. توضيح اينكه پس از شهادت حضرت عسكرى،
برادرش جعفر «كذّاب» نزد عبيد الله رفت و گفت: منصب برادرم را به من واگذار، من در
برابر آن ساليانه بيست هزار دينار به تو مىدهم. وزير به او پرخاش كرد و گفت:
احمق! خليفه آن قدر به روى كسانى كه پدر و برادر تو را امام مىدانند، شمشير كشيد
تا بلكه بتواند آنان را از اين عقيده برگرداند، ولى نتوانست، و با تمام كوششهايى
كه كرد توفيقى به دست نياورد، اينك اگر تو در نظر شيعيان امام باشى نيازى به خليفه
و غير خليفه ندارى واگر در نظر آنان چنين مقامى نداشته باشى، كوشش ما، در اين راه
كوچكترين فايدهاى نخواهد داشت.
2 - خاندان عباسى و پيروان آنان، طبق روايات و اخبار
متواتر، مىدانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كليه حكومتهاى خود كامه است، از
نسل حضرت عسكرى - عليه السلام - خواهد بود، به همين جهت پيوسته مراقب وضع زندگى او
بودند تا بلكه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند (همچون تلاش بيهوده فرعونيان
براى نابودى موسى) چنانكه در جريان شهادت امام توضيح خواهيم داد.
ابعاد هفتگانه فعاليت
با وجود همه اين فشارها و كنترلها و مراقبتهاى
بى وقفه حكومت عباسى، يك سلسله فعاليتهاى سياسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام
و مبارزه با افكار ضد اسلامى انجام مىداد كه مىتوان آنها را بدين گونه خلاصه
كرد:
6 - استفاده گسترده از آگاهى غيبى براى جلب منكران امامت و
دلگرمى شيعيان،
7 - آماده سازى شيعيان براى دوران غيبت فرزند خود امام
دوازدهم اينك هر كدام از اين فعاليتها، را جداگانه توضيح مىدهيم:
1 - كوششهاى علمى
الف - اشتباه فيلسوف!
ب - مشت راهب باز مىشود!
2 - ايجاد شبكه ارتباطى با شيعيان
در زمان امام عسكرى - عليه السلام - تشيع در مناطق مختلف و
شهرهاى متعددى گسترش و شيعيان در نقاط فراوانى تمركز يافته بودند. شهرها و مناطقى
مانند: كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، يمن رى آذربايجان،
سامّرأ، جرجان و بصره از پايگاههاى شيعيان به شمار مىرفتند. در ميان اين مناطق،
به دلائلى، سامرّأ، كوفه بغداد قم و نيشابور از اهميت ويژهاى برخوردار بودنيازبه
نماینده، از زمان امام نهم احساس مىشد و چنانكه در سيره آن حضرت و امام دهم توضيح
داديم، شبكه ارتباطى وكالت و نصب نمايندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقرارى
چنين سيستمى، از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مىشد امام نمایندگانی داشت که به
شرح زیراست به قدرتوان ازآنها نام می بریم .
«ابراهيم بن
عبده»، نماينده امام در «نيشابور»، ياد كردامام طى نامه مفصلى خطاب به «اسحاق بن
اسماعيل» و شيعيان نيشابور، پس از توضيح نقش امامت در هدايت امت اسلامى، تشريح
ضرورت و اهميت پيروى از امامان و هشدار از سرپيچى از فرمان امام نوشت:«... اى
اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهيم بن عبده هستى تا وى به آنچه من در نامهاى كه
توسط محمد موسى نيشابورى فرستادهام عمل كند. تو و همه كسانى كه در شهر تو هستند
موظفيد بر اساس نامه مزبور عمل كنيد ابراهيم بن عبده اين نامه مرا براى همه بخواند
تا جاى سؤال و ابهامى باقى نماند... درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهيم بن عبده و
بر تو و همه پيروان ما باد! همه كسانى كه از پيروان من و از مردم شهر تواند و اين
نامه را بخوانند و كسانى كه در آن ناحيه از حق منحرف نشدهاند، بايد حقوق مالى ما
را به ابراهيم بن عبده بپردازند و او نيز بايد آن را به «رازى» يا به كسى كه وى
معرفى مىكند، تحويل بدهد، و اين دستور من است..» از اين نامه، علاوه بر موضوع جمع
آورى وجوه مالى شيعيان كه اهميت بسزايى در تقويت و تحكيم وضع اقتصادى جبهه تشيع
داشت، استفاده مىشود كه نمايندگان امام داراى سلسله مراتبى بودند و حوزه فعاليت
هر كدام از آنان مشخص بود و وجوه جمع آورى شده مىبايست در نهايت به دست وكيل اصلى
برسد و او به امام برساند يكى ديگر از نمايندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله
قمى اشعرى»، از ياران خاص امام و از شخصيتهاى بزرگ در قم، بود «محمد بن جرير طبرى»
مىنويسد: احمد بن اسحاق قمى اشعرى، استاد شيخ صدوق، نماينده امام ابو محمد عسكرى
بود. وقتى كه آن حضرت درگذشت، وكالت حضرت صاحب الزمان را به عهده گرفت. از طرف
حضرت نامه هايى خطاب به او صادر مىشد، و او وجوه و حقوق مالى قم و اطراف آن را
گرد آورى نموده و به امام مىرساند احمد بن اسحاق صدو شصت كيسه طلا و نقره را كه
از شيعيان قم گرفته بود، به امام تسليم كرد و اين، حجم چشمگير و جوه جمع آورى شده
را نشان مىدهد«ابراهيم بن مهزيار» اهوازى، يكى ديگر از وكلاى امام بود. در رأس
سلسله مراتب وكلاى امام، «محمد بن عثمان عَمرى» قرار داشت كه وكلاى ديگر، به وسيله
او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعاً اموال و وجوه جمع آورى شده را به وى تحويل
مىدادند و او به محضر امام مىرساند علاوه بر شبكه ارتباطى وكالت، امام از طريق
اعزام پيكها نيز با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مىساخت و از اين رهگذر
مشكلات آنان را برطرف مىكرد. در اين زمينه، به عنوان نمونه، مىتوان از فعاليتهاى
«ابوالأديان»، يكى از نزديكترين ياران امام ياد كرد(46). او نامهها و پيامهاى
امام را به پيروان آن حضرت مىرساند، و متقابلاً نامهها، و سؤالها، مشكلات، خمس و
ديگر وجوه ارسالى شيعيان را دريافت نموده و در سامرّأ به محضرامام عسكرى مىرساند.
آخرين مأموريت او را كه در روزهاى آخر حيات امام عسكرى رخ داد،
3 - فعاليتهاى سرّى سياسى
امام عسكرى - عليه السلام - بررغم تمامى محدوديتهاى و
كنترلهايى كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مىآمد، يك سلسله فعاليتهاى سرّى سياسى
را رهبرى مىكرد كه با گزينش شيوههاى بسيار ظريف پنهانگارى، از چشم بيدار و مراقب
جاسوسان دربار، بدور مىماند. در اين زمينه نمونههاى فراوانى به چشم مىخورد كه
ذيلاً دو مورد آن را از نظر خونندگان محترم مىگذرانيم:
4 - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان
يكى ديگر از موضعگيريهاى امام عسكرى - عليه السلام - حمايت
و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت، بود. با يك
مطالعه در زندگانى آن حضرت، اين مطلب به خوبى آشكار مىشود كه گاهى برخى از ياران
امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شكوه مىكردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را
برطرف مىساخت و گاه حتى پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مىكرد.
اين اقدام امام مانع از آن مىشد كه آنان زير فشار مالى، جذب دستگاه حكومت عباسى
شوند. در اين زمينه مىتوان براى نمونه مورد زير را ياد كرد:
5 - تقويت و توجيه سياسى رجال وعناصر مهمّ شيعه
از جالبترين فعاليتهاى سياسى امام عسكرى - عليه السلام -
تقويت و توجيه سياسى رجال مهم شيعه در برابر فشارها و سختيهاى مبارزات سياسى، در
جهت حمايت از آرمانهاى بلند تشيع بود. از آنجا كه شخصيتهاى بزرگ شيعه در فشار
بيشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر يك از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمايى
مىكرد و روحيه آنان را بالا مىبرد تا ميزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر
فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستيها فزونى يابد و بتوانند مسئوليت بزرگ اجتماعى و
سياسى و وظايف دينى خود را بخوبى انجام دهند.
«محمد بن حسن بن ميمون» مىگويد: نامهاى به امام عسكرى -
عليه السلام - نوشتم و از فقر و تنگدستى شكوه كردم، ولى بعداً پيش خود گفتم: مگر
امام صادق - عليه السلام - نفرموده كه: فقرا با ما بهتر از توانگرى با ديگران است،
و كشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.
6 - استفاده گسترده از آگاهى غيبى
مىدانيم كه امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از
آگاهى غيبى برخوردار بودند و در مواردى كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالى امت
اسلامى (همچون مشروعيت امامت آنان) در معرض خطر قرار مىگرفت، از اين آگاهى به
صورت «ابزار» هدايت استفاده مىكردند. پيشگوييها و گزارشهاى غيبى امامان، بخش مهمى
از زندگينامه آنان را تشكيل مىدهد، اما با يك مطالعه در زندگى امام عسكرى چنين به
نظر مىرسد كه: آن حضرت بيش از امامان ديگر آگاهى غيبى خود را آشكار مىساخته است.
بر اساس تحقيق يكى از دانشمندان معاصر، از كرامات و گزارشهاى غيبى و اقدامات خارق
العاده امام عسكرى - عليه السلام -، «قطب راوندى» در كتاب «خرائج» جمعاً چهل مورد،
«سيد بحرانى» در «مدينة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شيخ حر عاملى» در «اثبات
الهداة» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى» در «بحار الأنوار» هشتاد و يك مورد را
ثبت كردهاند و اين، بخوبى روشنگر فزونى بروز كرامات و گزارشهاى غيبى از ناحيه آن
حضرت مىباشد. ومادراین جافقط به سه مورد آن اکتفا می کنیم و شما ازکتابهای یادشده
استفاده نمائید..
2 - جعفر بن محمد مىگويد: امام عسكرى - عليه السلام - در
راه حركت مىكرد و ما در ركاب او بوديم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در
دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آيا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در اين هنگام امام
نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با
سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد
7 - آماده سازى شيعيان براى دوران غيبت
از آنجا كه غائب شدن امام و رهبر هر جمعيتى، يك حادثه غير
طبيعى و نامأنوس است و باور كردن آن و نيز تحمل مشكلات ناشى از آن براى نوع مردم
دشوار مىباشد، پيامبر اسلام و امامان پيشين بتدريج مردم را با اين موضوع آشنا
ساخته و افكار را براى پذيرش آن آماده مىكردند. اين تلاش در عصر امام هادى - عليه
السلام - و امام عسكرى - عليه السلام - كه زمان غيبت نزديك مىشد، به صورت
محسوسترى به چشم مىخورد. چنانكه در زندگانى امام هادى ديديم، آن حضرت اقدامات خود
را نوعاً توسط نمايندگان انجام مىداد و كمتر شخصاً با افراد تماس مىگرفت. اين
معنا در زمان اما عسكرى - عليه السلام - جلوه بيشترى يافت ؛ زيرا امام از يك طرف،
با وجود تأكيد بر تولد حضرت مهدى - عليه السلام - او را تنها به شيعيان خاصّ و
بسيار نزديك نشان مىداد و از طرف ديگر تماس مستقيم شيعيان با خود آن حضرت روز
برزو محدودتر و كمتر مىشد، به طورى كه حتى در خود شهر سامرّأ به مراجعات و مسائل
شيعيان از طريق نامه يا توسط نمايندگان خويش پاسخ مىداد و بدين ترتيب آنان را
براى تحمل اوضاع و شرائط و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام آمده
مىساخت، و چنانكه خواهيم ديد اين همان روشى است كه بعداً امام دوازدهم در زمان
غيبت صغرى در پيش گرفت و شيعيان را بتدريج براى دوران غيبت كبرى آماده ساخت. اشاره
كرديم كه گاهى برخى از شيعيان خاص، موفق به ديدار حضرت مهدى - عليه السلام -
مىشدند، اينك در اينجا به عنوان نمونه يك مورد از اين ديدارها را مىآوريم:
پيشگويى غيبت مهدى (عج)
شـــــهادت امـــــــــــــام، و توطئههاى بى ثمر
معتمد عباسى كه همواره از محبوبيت و نفوذ معنوى امام در
جامعه نگران بود، چون ديد توجه مردم به امام روز بروز بيشتر مىشود و زندان و
اختناق و مراقبت تأثير معكوس دارد، سرانجام به همان شيوه مزورانه ديرينه متوسل شد
و امام را پنهانى مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان اسلام، «طبرسى»، مىنويسد: بسيارى از
دانشمندان ما گفتهاند: امام عسكرى - عليه السلام - بر اثر مسوميت به شهادت رسيد،
چنانكه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنيا رفتهاند. «كفعمى»، دانشمند
معروف شيعه، مىگويد: او را «معتمد» مسموم ساخت و «محمدبن جرير بن رستم»، از
دانشمندان شيعى در قرن چهارم، معتقد است كه: امام عسكرى - عليه السلام - در اثر
مسموميت به درجه شهادت رسيد.
يكى از نشانههاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحرّكها و
تلاشهاى فوق العادهاى بود كه معتمد عباسى در روزهاى مسموميت و شهادت امام، براى
عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.
تلاش بی دلیل جعفر كــــذّاب
«ابوالأديان» مىگويد: من از خدمتگزاران امام عسكرى - عليه
السلام - بودم و نامهها آن حضرت را به شهرها مىبردم. در روزهای که امام مسموم
شده بود، به خدمتش رسيدم. حضرت نامههايى نوشت و فرمود: اينها را به «مدائن»
مىبرى، پانزده روز در سامرّأ نخواهى بود، روز پانزدهم كه داخل شهر شدى، خواهى ديد
كه از خانه من ناله و شيون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشتهاند. گفتم: سرور
من! اگر چنين شود، امام بعد از شما كيست؟ فرمود هر كس به جنازه من نماز گزارد،
قائم بعد از من او است. گفتم: نشانه ديگرى بفرماييد. فرمود: هر كس از آنچه در ميان
هميان (كمر بند) است خبر دهد، او امام بعد از من است. هيبت و عظمت امام مانع شد كه
بپرسم: مقصود از آنچه در هميان است چيست؟
من نامههاى آن حضرت را به «مدائن» بردم و جواب آنها را
گرفته و روز پانزدهم وارد سامرّأ شدم، ديدم همان طور كه امام فرموده بود، از خانه
امام صداى ناله بلند است. نيز ديدم برادرش «جعفر» (كذّاب) در كنار خانه آن حضرت
نشسته و گروهى از شيعيان، اطراف او را گرفته به وى تسليت، و به امامتش تبريك
مىگويند
در آنجا نشسته بوديم كه گروهى از اهل «قم» آمدند و از امام
حسن عسكرى - عليه السلام - پرسيدند، و چون دانستند كه امام رحلت فرموده است، گفتند:
جانشين امام كيست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام كرده تسليت و
تهنيت گفتند و اظهار داشتند: نامهها و پولهايى آوردهايم، بفرماييد: نامهها را
چه كسانى نوشتهاند و پولها چقدر است؟ جعفر از اين سؤال بر آشفت و برخاست و در
حاليكه گرد جامههاى خود را پاك مىكرد، گفت: اينها از ما انتظار دارند علم غيب
بدانيم در اين ميان خادمى از خانه بيرون آمد و گفت: نامهها از فلان كس و فلان كس
است و در هميان هزار دينار است كه ده تا از آنها را آب طلا دادهاند. نمايندگام
مردم قم نامهها و هميان را تحويل داده و به خادم گفتند: هر كس تو را براى گرفتن
هميان فرستاده، او امام است...
تلاشهاى بى ثمر
«معتمد» عباسى كه با شهادت امام عسكرى - عليه السلام - به
خيال خام خويش، به مقصد و مرادخود رسيده بود، تصور مىكرد ديگر خطرى سر راه حكومت
خودكامه وى وجود ندارد، ولى براى اطمينان خاطر خود دست به اعمال ديگرى زد كه نشانه
جاهطلبى و عمق نگرانى او از ناحيه فرزند امام بود. او به عدهاى مأموريت داد كه
وارد منزل امام شوند و اثاثيه حضرت را كاملاً بازرسى كرده آنها را مهر و موم
نمايند. از طرف ديگر، چون شنيده بود كه از حضرت عسكرى - عليه السلام - فرزندى باقى
مانده، در صدد يافتن او بر آمد و دستو داد عدهاى از قابلهها، زنان و كنيزان آن
حضرت را معاينه نمايند و اگر آثار حملى در آنان مشاهده شد، گزارش كنند. نقل شده
است كه يكى از قابلهها به كنيزى ظنين شد و از طرف خليفه دستور داده شد كه آن كنيز
را در محليل تحت نظر قرار بدهند و «نحرير» (يكى از درباريان، و پيشكار مخصوص
خليفه) همراه عدهاى از زنان مراقب حالاو باشند تا صدق و كذب گزارش معلوم گردد.
مدّت دو سال آن كنيز تحت نظر بود ولى سر انجام اثرى از حمل ظاهر نشد و كذب گزارش
روشن گشتدر اين هنگام معتمد براى آنكه وانمود كند كه از امام عسكرى - عليه السلام
- فرزندى باقى نمانده، و شيعيان از وجود امام بعدى نوميد گردند، دستور داد ميراث
آن حضرت ميان مادر و برادرش جعفر تقسيم شود ، ولى شيعيان همچنان عقيده داشتند كه
از امام فرزندى باقى مانده است كه امامت را به عهده دارد ، زيرا تعدادى از آنان
فرزند خردسال امام را قبلاً ديده بودند در هر حال فشار و اختناق و انواع محدوديتها
در مورد خاندان امام براى يافتن امام دوازدهم همچنان ادامه داشت تا آنكه قيام
«يعقوب بن ليث صفارى» در «خراسان»، و مرگ ناگهانى «عبد الله بن يحيى بن خاقان» و آشوب
و فتنه «صاحب الزنج» در «بصره» پيش آمد و دربار عباسى تمام نيروى خود را براى
مقابله با اين حركت هابسيج كرد و ديگر مجال تعرّض و سختگيرى در مورد خاندان امام
باقى نماند مولاجان روحت شادو یادت گرامی باد ماراهم دعاکن ...
سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى، ص 615 - 662